پيامهاي ارسالي
+
گــر ز حال دل خبـــــــر داري بگو
ور نشــــاني مختصـــر داري بگو
مرگ را دانم ولي تا کوي دوست
راه اگـــــر نزديکـــــــــتر داري بگو
مولانا
ذره بين زنده
92/3/2
+
در کوچه اي 3 کودک مشغول بازي کردن بودند . خنده هايشان کوچه را شاد کرده بود , ناگهان آن 2 کودک, با دست شليکي بر آن کودک کردند و گفتند بنگ بنگ ... آن کودک هم خود را بر زمين انداخت . لحظات گذشت و گذشت ... اما کودک از جاي خويش بلند نشد . پيرزني که شاهد ماجرا بود سراسيمه به بالاي سرش رفت و گفت چرا بلند نميشي؟ کودک گفت چه زيباست ملاقات خدايم .مرگ زيباست
گروه جرقه ايراني
91/3/2
+
مرحوم حسين پناهي:
مگسي را کشتم
نه به اين جرم که حيوان پليديست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر يک به صد است
طفل معصوم به دور سر من ميچرخيد
به خيالش قندم
يا که چون اغذيه ي مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
اي دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبي بود
من به اين جرم که از ياد تو بيرونم کرد
مگسي را کشتم
ميراب عطش
90/5/27
+
به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دشت هاي سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتي وقتي به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم
behnooshomidi
90/4/4
+
يه روز يه پسره رو ميبرن کلانتري ، ميگه چرا منو آوردين اينجا ؟؟ ميگن واسه عرق خوري .. ميگه پس چرا نميارين بخوريم؟
+
به يارو ميگن ?? امام رو ميشناسي؟ ميگه آره. ميگن خوب نام ببر؟ ميگه اونجوري که نه. اگه ببينمشون ميشناسم