از اولین نگاه تو بودی در کنار من
با قلب من همیشه کمی راه آمدی
در راههای سخت عبورم ز زندگی
تا ساحل امید تو همراه آمدی
ای مهربانترین تپش قلب زندگی
ای قصه صبوری گل های عاطفه
ای امتداد اینه عشق تا ابد
ای معنی تولد زیبای عاطفه
زیباتر از تولد گلهای ارغوان
آبی تر از شکفتن روح حقایقی
دستان تست سایه صدها گل غریب
تو شرح حال سوختن شمع عاشقی
یادم نمی رود که چه کردی برای من
گلدان آرزوی مرا آب داده ای
در سایه روشنی که پر از عطر یاس بود
من را به روی ثانیه ها تاب داده ای
پرواز کن به کشور اینه های پک
شاید مرا ز برکه غم ها رها کنی
شاید مرا و عاطفه را آشتی دهی
دل را به نغمه های وفا آشنا کنی
ای شعر بی مثال نگاه و طلوع و عشق
رفتی و بی تو واژه احساس تیره شد
رفتی و چشم های من از کشور افق
سوی غروب سرخ و غریب تو خیره شد
غربت حضور سکت امواج اشک هاست
رفتی و مانده خاطره هایت برای من
یادش به خیر چشم تو و آسمان عشق
با رفتنت شکست دل اشک های من
روزی که چشم های تو از مرز دل گذشت
گم شد میان کلبه رویا بهار من
دل ها فدای چشم پر از هجرت تو شد
پیوندهای آبی تو یادگار من
گرچه گذشت سالی و دل ها ز غم شکست
در دل غم است تا تو بیایی ستاره ام
برگرد و عطر عاطفه را با خودت بیار
در انتظار رویش عشقی دوباره ام
ای اولین حکایت بی انتها ی عشق
رفتی و بی تو نام نجابت غریب شد
بی تو به وسعت عطش سرخ لاله ها
دل مرد و سرزمین شکفتن عجیب شد
رفتی و بی تو ترجمه تلخ زندگی
در جای جای شهر وجودم سروده شد
رفتی و بی تو دفتر کمرنگ یک غروب
در کوچه های آبی چشمم گشوده شد
پیش تو عشق هجی سبز بهار بود
با رفتنت بلور غزلهای من شکست
ای معنی طراوت باران عاطفه
بی تو غمی غریب به شهر دلم نشست
در پاسخ سوال سراسر نیاز من
گفتی که چشم های مرا جا گذاشتی
بعد از عبور ساده خود مهربان چه زود
دل را میان حادثه تنها گذاشتی
این بود پاسخ تپش قلب عاشقم
این بود پاسخ غزل سرخ انتظار
کردی دریغ از دل من یک نگاه را
این بود رسم مهر و وفای تو ای بهار
نورت چه شد ستاره من پرتوت کجاست
باور نمی کنم که تو از یاد برده ای
باور نمی کنم که پس از مدتی غروب
دل را به شهر آبی دیگر سپرده ای
رفتی و بغض کرد بدون تو شهر چشم
بی تو غروب می کند از دیده ام بهار
تا آن زمان که بگذری از کوچه دلم
ما غرق حسرتیم و هیاهو و انتظار
مریم حیدر زاده
من زنگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم!ر قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم!ر عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم!ر کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم!ر سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم! |
مرحوم حسین پناهی
دلم گرفت از بس که تصمیم گرفتم از من ناراحت نشه و .. میخوام حرف دلم و بزنم اونم برای یه نفر ... چه قدر بی تو تنهایم/ و چه قدر بی تو از گریه سرشارم/روزهای بی تو بر من/هر لحظه اش به اندازه ی تمام لحظه های بی کسی های لیلی گذشت/مرا ببخش که شبهای دلتنگی برای چشمان مهربانت مرا ببخش که هر ثانیه،هر دقیقه و هر ساعت به تو فکر کردم/آنقدر که اکنون فقط به یاد تو قلب کوچکم می تپد مرا ببخش که جز دل پریشانی چیزی برایت نداشتم / مرا ببخش که حرف گفته را نگفته گذاردم و آن گاهی گفتمش که دیر بود / مرا ببخش که یادم این گونه آزارت می دهد / من از خود گذشته ام مرا ببخش که همیشه می گویم دوستت دارم / مرا ببخش اگر می بینم که نیستی و باز هم از آن چه نباید ، می گویم / مرا ببخش اگر دل داده گی ات را برای خود می خواهم / من مرده گی می کنم مرا ببخش که دل تنگ ات هستم / مرا ببخش که سخن از دل می گویم / مرا ببخش که به وجود کس دیگر حسودی می کنم / مرا ببخش نمی توانم ز یاد ببرمت / من آدمیزاد گونه زیست نمی کنم مرا ببخش که برایت نگرانم / مرا ببخش که وقت پریشانی ات از خود بیخود می شوم / مرا ببخش اگر هر لحظه از روحت ، جسمت و حالت خبر می گیرم / من آن یار بی غم نیستم هر روز که می گذرد عشق و یادت در دفتر خاطرات ذهنم/پر رنگ تر و بی واهمه تر از دیروز یادگاری می نویسد/ اما باز هم مرا ببخش و بدان که حتی اگر تو بخواهی مرا ببخش / خواهش ام زیاد ست و وقت اندک / ببخش و ……….. ( نمی دانم می پذیری یا …؟)
چشمان عاشقم گریست/مرا ببخش که هر لحظه تو را فریاد زدم/ اما چه کنم که آسمان حتی صدایم را نشنید
مرا ببخش که می گویم می خواهم باشی / مرا ببخش که می خندم وقتی هستی / مرا ببخش اگر وقت بودنت چیزی جز دل داده گی نمی گویم / مرا ببخش اگر از نبودنت ناراحتم / من یک دیوانه ام
تا آن لحظه که نفس می کشم
خواهم گفت :
مرا ببخش
شب قدر است و من قدری ندارم، چه سازم توشه قبری ندارم
مبادا لیله القدرت سرآید، گنه بر نالم ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد، ولی این بنده ات سامان نگیرد
. دانی زچه رو دیده ما میگرید
در ماتم شاه اولیا می گرید
تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست
عیسی بفلک از این عزا میگرید
شد کشته بمحراب عبادت حیدر
هر دیده بحال مرتضی می گرید
بـا گفتن "قد قتل" ز جبریل امین
در خلد برین خیر نساء میگرید
التماس دعا
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است.
میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.
به برخی از حوادث و رویدادهای مهم این ماه اشاره میشود:
وفات حضرت خدیجه در دهم رمضان سال دهم بعثت.
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیمه رمضان سال دوم هجرت.
جنگ بدر در سال دوم هجرت.
فتح مکه در سال هشتم هجرت.
مراسم عقد اخوت و پیمان برادری میان مسلمان، و ایجاد اخوت اسلامی بین پیامبر و امام علی علیه السلام.
بیعت مردم به ولایتعهدی امام رضا علیه السلام در سال 201 قمری.
یک فیلم جذاب و دیدنی برای جوان هایی که علاقه به رقص دارند
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
نوشته های پیشین
شهریور 1387
مرداد 1387 مهر 1387 آذر 1387 دی 1387 بهمن 1387 اسفند 1387 فروردین 1388 اردیبهشت 1388 بهار 1388 بهار 88 تابستان 88 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی هم نفس فانوسهای خاموش منطقه آزاد گروه اینترنتی جرقه داتکو صل الله علی الباکین علی الحسین غلط غو لو ت آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام روان شناسی کودک جیگر نامه سه ثانیه سکوت دهاتی دکتر علی حاجی ستوده عسل.... تنهایی من دریچه ● باد صبا ● یادداشت ها دو راهی عشق آمار وبلاگ
بازدید امروز :8
بازدید دیروز :9 مجموع بازدیدها : 141494 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|